تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟
گفت اینجا خانه ی خوب خداست
گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت، نماز ساده خواند
با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت: آری، خانه ای او بی ریاست
فرش هایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
از آن روز که رفته ای
کارت شارژها را سیگار می خرم
و با خیابان حرف می زنم
همین طوری پیش برود
گوشی را هم باید بفروشم کفش بخرم
سیگار دیگه آرومم نمی کنه
یه مسکن قوی می خوام
بوی تو … آغوش تو … تو …
ته سیگار هایم پوکه های خاطرات است
که شلیک می کنم وسط مغزم
می کشد مرا
اما شاید تو را فراری دهداز ذهنم
همه را خطا زدم
پاکت بعدی خشابی دیگر …
آنقدر سیگار می کشم
تا تلخی سیگار
شیرینیِ تو را از خاطرم ببرد …
یادته می گفتی یک نخ روشن کن دوتایی بکشیم ؟
از وقتی رفتی به یادت تمام سیگار ها رانصفه می کشم
گفت : اینقدر سیگار نکش می میری
گفتم : اگه نکشم می میرم
گفت : اگه بکشی با درد می میری
گفتم : اگه نکشم از درد می میرم
گفت : هوای دودی جلوی درد رو نمی گیره
گفتم : هوای صاف جلوی مرگو می گیره؟
نگاهم کرد و گفت : بکش …
با یک گریه ی مشترک
یک لیوان چای انفرادی و یک نخ سیگار
که دل کشیدنش را ندارم
جنون امشب را شروع می کنم
صبح دوباره همان آدم سابق می شوم
که به تمام دنیا صبح بخیر می گوید …
سیگار روشنت را در جنگل خشک و آشفته روح من انداختی
بعد پرسیدی : مزاحمت که نشدم ؟
خندیدم و گفتم : نه اصلاً …
بی تو نه شعر می چسبد نه مرور خاطره ها نه سیگار
من تو را می خواهم
می فهمی ؟ …
به ته سیگارهایتان احترام بگذارید
نیندازیدشان زیرپا
چرا آدم ها عادت دارند
هرکه به پایشان سوخت را می اندازند زیر پا ؟
سیگارت را پشت دست من خاموش کن
بگذار این داغ نشانی باشد
برای دیگر دل نبستن ها …
سیگار بهانه است
و من باز عمیق تر پک می زنم
تا خاکستر کنم روزهای بر باد رفته ام را …
کام اول و عمیق از سیگار
طعم قهوه گوشه دنج کافه
بوی برف که می بارید
و دست های که روی پیانو می رقصید
فرصت عاشقی کردن بود
جای تو خالی اما …
سیگار هایم ؛ بوی خون گرفته این روزها . . .
رگ هایم ؛ بوی دود . . .
.
.
.
وقتی یه زن سیگار کشید ؛ یعنی دیگه گریه جواب نمیده . . .
و وقتی مردی اشک ریخت بدون کار از سیگار کشیدن گذشته . . .
.
.
.
اولین باری که عشقم فهمید سیگار میکشم ،مثل بارون بارید . . .
با گریه قسمم داد ” توروخدا دیگه نکش توروخدا ترکش کن ” صداش توگوشمه هنوز !
اما من هنوزم که هنوزه دارم میکشم . . .
آخه چون اونم قسم خورده بود ، که ترکم نکنه ولی رفت . . . . . . !
.
.
.
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است سیگار را میشناسد و بس . . .
همین نزدیکی بود کجاست فندک شکسته ی من ؟
.
.
.
وای بر من !
دیگری من را سوزاند و من ، سیگار را . . .
.
.
.
اولین سیگار. . .
اولین پیک . . .
اولین عشق . . .
” هرگز فراموش نمیشه ”
.
.
.
سیگار که نمیکشم هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند . . .
سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد . . .
آخر همه جا به تو می رسم !
با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم . . .
.
.
.
“همیشه می گویی ترک کن این سیگارهای لعنتی را ، به تو قول می دهم که به زودی ترک کنم . . .
این خودِ لعنتی را ! ”
.
.
.
با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدن . . . !
.
.
.
اینجا جای یک دوست کم است
از آن دوست هایی که نارو نمیزنند
از آنهایی که وقتی یک سیگار بماند میگویند : بیا دو ترکه بکشیم
از آنهایی که سر هر پیک حرفهای مردانه میزنند . . .
.
.
.
اینجا روی زمین هیچ چیز عجیب نیست ، حتی اینکه آدم ها ” آرزوهایت را مثل سیگار دود میکنند و به آسمان می فرستند . . . ”
.
.
.
سیگارها برایم دو دسته اند :
سیگارهای قبل از دیدنت و سیگارهای پس از رفتنت !
هر دو برایم حس غریبی دارند :
اولی ، به خاطر دلهره ی نیامدنت
و دیگری از ترسِ دیگر ندیدنت . . .
.
.
.
بی سیگار که می شوم اندکی ، فقط اندکی پول خرج می کنم و دوباره سیگار دارم
اما جوانی ام ، کوه غرورم را خرج کرده ام ، هنوز تو را ندارم . . . !
.
.
سیگار اول صبح یعنی ، یا فوقالعاده خوشحالی یا اصلاً نخوابیدهای . . .
.
.
.
گاهی بی دلیل سیگار میکشیم !
گاهی با کلی دلی لسیگار میکشیم !
سیگاری که کشیدنش دلیل دارد ، مرا دود میکند و خاکستری از من به جا می گذارد !
.
.
.
مرد بغض نمیکند . . .
مرد گریه نمیکند . . .
مرد نمی شِکند . . .
فقط سیگاری روشن میکند و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد . . .
.
.
.
می گن یه نخ سیگار آدم و آروم می کنه . . .
من موندم !! یعنی تو قد سیگارم نبودی . . . ؟
.
.
.
از من پرسید : سیگار را ترک نکردی ؟
گفتم: نه ، کبریت را ترک کرده ام !
سیگار را با سیگار روشن میکنم . . .
.
.
.
یک نخ . . .
یک پاکت . . .
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !
تا خودم نسوزم ، دلم آرام نمی شود . . .
.
.
.
دمش گرم...تا اخرش پایمه...حتی پای دودمم میشینه...جاسیگاریم!
.
سیگار هایم ؛ بوی خون گرفته این روزها . . .
رگ هایم ؛ بوی دود . . .
.
.
.
وقتی یه زن سیگار کشید ؛ یعنی دیگه گریه جواب نمیده . . .
و وقتی مردی اشک ریخت بدون کار از سیگار کشیدن گذشته . . .
.
.
.
اولین باری که عشقم فهمید سیگار میکشم ،مثل بارون بارید . . .
با گریه قسمم داد ” توروخدا دیگه نکش توروخدا ترکش کن ” صداش توگوشمه هنوز !
اما من هنوزم که هنوزه دارم میکشم . . .
آخه چون اونم قسم خورده بود ، که ترکم نکنه ولی رفت . . . . . . !
.
.
.
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است سیگار را میشناسد و بس . . .
همین نزدیکی بود کجاست فندک شکسته ی من ؟
.
.
.
وای بر من !
دیگری من را سوزاند و من ، سیگار را . . .
.
.
.
اولین سیگار. . .
اولین پیک . . .
اولین عشق . . .
” هرگز فراموش نمیشه ”
.
.
.
سیگار که نمیکشم هوس و بوی سیگار در سرم غوغا میکند . . .
سیگار که میکشم بوی تو در سرم میپیچد . . .
آخر همه جا به تو می رسم !
با اینکه میدانم دیگر هیچ گاه به تو نمیرسم . . .
.
.
.
“همیشه می گویی ترک کن این سیگارهای لعنتی را ، به تو قول می دهم که به زودی ترک کنم . . .
این خودِ لعنتی را ! ”
.
.
.
با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدن . . . !
.
.
.
اینجا جای یک دوست کم است
از آن دوست هایی که نارو نمیزنند
از آنهایی که وقتی یک سیگار بماند میگویند : بیا دو ترکه بکشیم
از آنهایی که سر هر پیک حرفهای مردانه میزنند . . .
.
.
.
اینجا روی زمین هیچ چیز عجیب نیست ، حتی اینکه آدم ها ” آرزوهایت را مثل سیگار دود میکنند و به آسمان می فرستند . . . ”
.
.
.
سیگارها برایم دو دسته اند :
سیگارهای قبل از دیدنت و سیگارهای پس از رفتنت !
هر دو برایم حس غریبی دارند :
اولی ، به خاطر دلهره ی نیامدنت
و دیگری از ترسِ دیگر ندیدنت . . .
.
.
.
بی سیگار که می شوم اندکی ، فقط اندکی پول خرج می کنم و دوباره سیگار دارم
اما جوانی ام ، کوه غرورم را خرج کرده ام ، هنوز تو را ندارم . . . !
.
.
سیگار اول صبح یعنی ، یا فوقالعاده خوشحالی یا اصلاً نخوابیدهای . . .
.
.
.
گاهی بی دلیل سیگار میکشیم !
گاهی با کلی دلی لسیگار میکشیم !
سیگاری که کشیدنش دلیل دارد ، مرا دود میکند و خاکستری از من به جا می گذارد !
.
.
.
مرد بغض نمیکند . . .
مرد گریه نمیکند . . .
مرد نمی شِکند . . .
فقط سیگاری روشن میکند و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد . . .
.
.
.
می گن یه نخ سیگار آدم و آروم می کنه . . .
من موندم !! یعنی تو قد سیگارم نبودی . . . ؟
.
.
.
از من پرسید : سیگار را ترک نکردی ؟
گفتم: نه ، کبریت را ترک کرده ام !
سیگار را با سیگار روشن میکنم . . .
.
.
.
یک نخ . . .
یک پاکت . . .
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !
تا خودم نسوزم ، دلم آرام نمی شود . . .
.
.
.
دمش گرم...تا اخرش پایمه...حتی پای دودمم میشینه...جاسیگاریم!
.
.: Weblog Themes By Pichak :.